Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3653 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
water carrier
U
دلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carrier
U
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier
U
موسسه حمل و نقل
carrier
U
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier
U
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
U
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier
U
داده ارسالی موج مانند
carrier
U
ارسال داده ساده
carrier
U
مشابه 1595
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
U
ترک بند
carrier
U
مکاری
carrier
U
حمل کننده
carrier
U
carrier aircraft
carrier
U
حامل غلطک حمال
carrier
U
نامه بر
carrier
U
ناو هواپیمابر
carrier
U
دستگاه کاریر
carrier
U
برنامه حامل میکرب
carrier
U
موج حام-ل
carrier
U
حامل
carrier
U
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
U
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
T carrier
U
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier
U
متصدی حمل و نقل
carrier
U
باربر
carrier
U
وسیله حمل و نقل
carrier
U
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
air carrier
U
شرکت ترابری هوایی
actual carrier
U
موسسه حمل و نقل واقعی
oxygen carrier
U
اکسیژن بر
lumber carrier
U
کشتی تیر بر
personnel carrier
U
نفربر
carrier detect
U
کشف حامل
personnel carrier
U
خودرو نفربر
puck carrier
U
گوی دار
fuse carrier
U
فیوزگیر
ammunition carrier
U
مهمات بیار
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
luggage carrier
U
ترک بند موتورسیکلت
log carrier
U
حاملچوبگرد
negative carrier
U
محلقرارگیرینگاتیو
piton-carrier
U
میخحامل
battery carrier
U
شاسی باتری
ball carrier
U
بازیگری که با توپ میدود
suit carrier
U
پوششکتوشلوار
ammunition carrier
U
خودرو مهمات کش
attack carrier
U
ناو هواپیمابر افندی
carrier detect
U
تشخیص حامل
image carrier
U
حامل تصویر
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier
U
گاراژ دار
common carrier
U
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
common carrier
U
مکاری
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier
U
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
data carrier
U
داده بر
data carrier
U
حامل داده ها
data carrier
U
حامل داده
hod carrier
U
ناوه کش
destination carrier
U
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
helicopter carrier
U
ناو هلیکوپتر بر
free carrier
U
تحویل به حمل کننده کالا
free carrier
U
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
weapon carrier
U
حامل جنگ افزار
color carrier
U
حامل رنگ
weapon carrier
U
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
carrier frequency
U
بسامد حامل
carrier frequency
U
فرکانس حامل
carrier frequency
U
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency
U
فرکانس موج حامل
carrier gas
U
گاز حامل
carrier handle
U
دستگیره حمل
carrier handle
U
دسته حمل
carrier sense
U
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system
U
سیستم حامل
carrier wave
U
موج حامل
carrier wave
U
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien
U
در گرو شرکت حمل
carrier's risk
U
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk
U
خطرات به عهده حمل کننده
letter carrier
U
چاپار
letter carrier
U
نامه رسان پستچی
fuse carrier
U
نگهدارنده فیوز
carrier pigeon
U
کبوتر نامه بر
bulk carrier
U
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
video carrier
U
حامل ویدئو
aircraft carrier
U
carrier : syn
sound carrier
U
حامل صوت
troop carrier
U
نیرو بر
aircraft carrier
U
ناو هواپیمابر
carrier pigeons
U
کبوتر نامه بر
carrier pigeon
U
کبوتر قاصد
carrier pigeons
U
کبوتر قاصد
charge carrier
U
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
brake shoe carrier
U
نگهدارنده کفشک ترمز
breech block carrier
U
حامل کولاس
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier color signal
U
پیام رنگی حامل
carrier color signal
U
پیام رنگ تابی
telephone carrier current
U
جریان حامل تلفنی
attack aircraft carrier
U
ناو هواپیمابر تهاجمی
attack nuclear carrier
U
ناو هواپیمابر افندی هستهای
three-tier car carrier
U
حملماشینسهطبقه
anti submarine carrier
U
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
carrier task force
U
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
breech block carrier
U
الات متحرک
carrier striking force
U
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
antisubmarine carrier group
U
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
carrier chrominance signal
U
پیام رنگ تابی
high frequency carrier cable
U
کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces
U
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
automatic carrier landing system
U
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
to water
U
آب دادن
above water
<adj.>
U
شناور
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
water
U
اب
to water
U
آب ریختن
to water something
U
آب دادن
[گیاه]
to p something with water
U
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water
U
ابگونه
by water
U
از راه رودخانه
by water
U
با کشتی
water way
U
مسیل
above water
<adj.>
U
روی آب
water way
U
ابراهه
water way
U
راه ابی
water
U
اب دادن
water
U
مایع
water
U
پیشاب
by water
U
از راه دریا
water
آب
first water
U
بالاترین مقام
water course
U
مجرای اب
mean water
U
میان اب
first water
U
درجه اول
water course
U
حق الشرب
of the first water
U
بهترین
water course
U
حق المجری
on the water
U
در کشتی
water still
U
دستگاه تقطیر اب
She let the water out .
U
آب را ول کرد
f.water
U
عرق رازیانه
water down
<idiom>
U
ضعیف شدن
water nymph
U
الهه دریایی
water mill
U
اسیاب
water moccasin
U
مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph
U
حوری دریایی
water pipe
U
لوله اب
water pepper
U
فلفل ابی
water pepper
U
زنجبیل سگ
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water hammer
U
ضربت قوج
water polo
U
واترپولو
water polo
U
واترپلو
water polo
U
بازی فوتبال ابی
water pollution
U
الودگی اب
water point
U
نقطه تقسیم اب
swimming with water
U
غرق اب
table water
U
سفره اب زیر زمینی
water level
U
سطح اب
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
water plate
U
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water guage
U
فشار سنج اب
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
water pipe
U
تنبوشه
water mill
U
اسیاب ابی
water hammer
U
ضربت قوچ
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket
U
ابدان
to drink water
U
اب اشامیدن
to drink water
U
اب خوردن
water lily
U
نیلوفر ابی
tap water
U
اب شیر
the water was overknee
U
اب از زانو میگذشت
water disposal
U
فاضلاب
water paint
U
رنگ لعابی
water jacket
U
صندوق اب
water level
U
تراز اب
water jump
U
مانع ابی
water hyacinth
U
وردالنیل
water hyacinth
U
سنبل ابی
water line
U
خط ابخور ناو
water hardening
U
سختگردانی با اب
water hazard
U
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water meter
U
اب سنج
water meter
U
کنتور اب
water heater
U
فرف ابگرم کن
water melon
U
هندوانه
water lowering
U
زهکشی
water heater
U
ابگرم کن
water loss
U
ابکاهی
water logging
U
ابسیری
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole
U
چاله اب
Recent search history
Forum search
1
For optimal results drink a minimum of 1 gallon of water daily
1
chip-on-carrier
2
interfereometry
2
interfereometry
2
لب آب
2
لب آب
3
بحران آب شیرین در خاورمیانه
3
بحران آب شیرین در خاورمیانه
1
اب جمع شده در ماشین لبآسشوئی را چه می گویند
1
several states in united stats limit "end of pipe "discharges into natural water bodies to 500 mg/L of total dissolved solids
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com